حضور کمرنگ کتاب در روزمرگی/ مطالعه باید در بطن فرهنگ گنجانده شود
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۵۹۰۱۷
خبرگزاری فارس اردبیل|علی لطفی: کتاب، دوست و یاور همیشه مهربان که از هفت سالگی دست ما را میگیرد و تا پایان عمر ما را منتفع میسازد. کتاب از دیرباز به عنوان بهترین منبع آموزش و بهترین وسیله برای انتقال علوم و تجربیات از نسلی به نسلهای بعد شناخته میشود.
کتاب به دلیل فراوانی و سهل الوصول بودن، پدیده جذابی برای آموزش بوده و در سدههای اخیر همواره دارای مقام و ارزشی معنوی در بین تمام مردم جهان بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتابها با توجه به موضوعات و ساختار مشخصی که دارند بین گروههای اجتماعی مختلف مردم طبقهبندی شده و جایگاه خاص خود دارند. انواع گروههای کتب درسی، ریاضیات، تاریخ و جغرافیا، رمان و انواع داستانها و خاطرهها در چهارچوب کُتبی با طرح و جلدهای زیبا و خوش رنگ و لعاب، مخاطب را مسحور خود کرده و شیوایی بیان آنها با اشتیاق و ذوق نویسنده و طراحان، مطالعه و خوانش کتاب را برای مخاطبان لذت بخش میسازد.
کتاب، با تمام ویژگیهای مثبت و اعجابآور خود سعادت خواننده را میطلبد و او را از علوم مختلف آگاه میسازد. اما حدود دو دهه است که میزان مطالعه در جامعه ایرانی کاسته شده و کتاب، این یار همیشه مهربان جای خود را به موبایل، تبلت یا کامپیوتر داده است.این اتفاق علاوه بر پیشرفت تکنولوژی و تغییر در سبک زندگی همه ما دلایل متعدد دیگری نیز دارد.
در این گزارش سعی بر این شده تا با استناد بر سخنان شهروندان و مسئولین امرِ شهرستان اردبیل، مقدار سرانه مطالعه و دلیل کاهش آن را جویا شده و به بررسی محدودیتهای نفی کننده آحاد مردم از مطالعه بپردازیم.
علت اول: زمان کافی برای مطالعه ندارم!
شرایط امروزه کشور به دلیل وجود تحریمها و مشکلات متعدد اقتصادی و نبود بازده مالی مناسب یا به قول قدیمیها «جور نیامدن دخل و خرج» باعث شده تا دیگر مانند گذشته (حداقل دو دهه گذشته) عموم مردم رغبت و میلی به مطالعه از خود نشان نداده و درگیر مسائل روزمره کاری و مشغولیهای گذران زندگی باشند.
پرسوجوهای اعمال شده از کثرت افراد جامعه در شهرستان اردبیل این آمار را به رقم میرساند که متاسفانه بیش از ۶۰ درصد افراد حاضر در جامعه یعنی حدودا ۲ نفر از هر ۳ نفر، فرصت و زمان کافی برای مطالعه نداشته یا با محدودیتهای مختلفی مواجه هستند.
روزانه بیش از ۱۲ ساعت کار در محیط بیرون از منزل و نبود فرصت کافی برای استراحت یا حضور در جمع خانواده، پاسخی است که از اکثر شهروندان به دست میآید.
علت دوم: اشتیاق و تمرکز لازم برای مطالعه از بین رفته است!
تورّم غیرقابل باور کشور در یک دهه گذشته نه تنها مردم را از لحاظ اقتصادی تضعیف کرده بلکه اشتیاق لازم آنها برای امور عادی زندگی را نیز سلب کرده است. کتاب خواندن و انگیزه مطالعه و سوادآموزی نیز یکی از همین مسائل است.
سرپرست خانواده ترجیح میدهد به جای چند ساعت استراحت یا رسیدگی به امور شخصی، اضافهتر کار کند تا مخارج و مایحتاج زندگی را در سطح مطلوب تامین کند. از طرف دیگر این دانشآموزان و دانشجویان هستند که بیش از هر قشر دیگری تقاضای کتاب میکنند و مشتاق مطالعه هستند، اما این نسل جوانِ پویا و شاداب نیز با مشاهده سختیهای زندگی خانواده و فشار اقتصادی- اجتماعی حاکم بر جامعه، انگیزه و نشاط اولیه خود را از دست داده و با ذکر تاسف، کار کردن، پول درآوردن و پسانداز کردن را به مطالعه درسی یا غیردرسی ترجیح میدهد.
علت سوم: کتاب خیلی گران شده!
دیگر دلیل مهمی که میزان مطالعه در یک دهه گذشته را بسیار کاهش داده، افزایش قیمت کاغذ و متقابلا تاثیر آن بر قیمت کتاب بوده است. با افزایش تحریمها، ارزش کاغذ نیز مانند خیلی دیگر از کالاهای مصرفی روزانه شهروند ایرانی، سربه فلک کشیده و در کنار تاثیر منفی آن بر صنایع تولیدی نظیر چاپخانهها یا نشریهها، ضربه جبران ناپذیری به قسمت فرهنگی کشور وارد کرده است.
از همین رو با پرسوجوهایی که از چند تن از دانشجویان اردبیلی داشتم متوجه شدم که با افزایش قیمت کتاب، علاقهمندان همیشگی این یاور مهربان، کتابهای الکترونیکی را به کتابهای فیزیکی با قیمت سرسامآور ترجیح داده و به ناچار مجبور به خواندن کتاب در موبایل یا لپتاب شدهاند.
موارد فوق از جمله مهمترین دلایلی است که طبق تعاریف اصحاب مختلفِ مشاغل و اقشار مردم در شهرستان اردبیل به ثبت رسیدهاند. با استناد بر گفتوگوهای انجام یافته و طبق آمار، دلایل تضعیف سرانه مطالعه در بین مردم ریشه در موارد فوق دارد. حال سوال اساسی این است که، «چگونه میتوان با برطرف ساختن نقوص فوق، میزان سرانه مطالعه در بین مردم را افزایش داد»؟.
کتابخانهها یکی از ارکان اصلی مطالعه در بین آحاد مردم بوده و همواره نقشی پررنگ در میزان علم و سوادآموزی ایفا میکنند. کتابخانهها به دلیل جامع بودن منابع و امتیازات خاصی که نسبت علاقهمندان میسازند، تاثیر به سزایی بر افزایش میزان مطالعه در بین مردم دارند.
بر همین اساس گفتوگویی با مدیرکل کتابخانههای اردبیل داشتم تا آمار دقیق مراجعه به کتابخانهها و شرایط حاکم بر آن را جویا شوم.
پروانه رضاقلیزاده مدیرکل کتابخانههای استان اردبیل در خصوص میزان مراجعه شهروندان به کتابخانهها گفت: «میزان عضویت»، «میزان امانت» و «میزان مراجعه» سه شاخص هستند که در این حوزه استفاده میشود. برای نمونه، مراجعه روزانه به کتابخانه مرکزی استان، بهطور متوسط ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر است و یک چهارمِ این مراجعان، یعنی حدود ۲۰۰ نفر کتاب به امانت میبرند.
با محاسبه این ارقام برای ۲۵ روز، عدد تقریبی برای میزان مراجعه و امانت ماهانه این کتابخانه را نشان میدهد که ۲۰ هزار مراجعه و ۵ هزار نسخه امانت کتاب است.
اردبیل از لحاظ سرانه کتابخوانی در جایگاه متوسط کشوری قرار دارد
رضاقلیزاده سرانه مطالعه در استان اردبیل را در متوسط عنوان کرد و ادامه داد: آخرین آماری که مرکز آمار کشور اعلام کرده مربوط به سال ۱۳۹۹ است که بر اساس نتایجی که از بررسی میزان مطالعه افراد ۱۵ سال به بالا در کشور صورت گرفته، سرانه مطالعه این افراد ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه در ماه برآورد شده است که اگر روزانه محاسبه کنیم، ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه میشود.این رقم، میزان متوسط کشوری را نشان میدهد و در استانهای مختلف، اندکی بیشتر و کمتر است.
وی افزود: استان ما اگر در ردههای بالای جدول نباشد، در رتبههای پایین هم نیست و وضعیت استان اردبیل را باید تقریباً نزدیک به متوسط کشوری دانست. باید توجه داشت که تفسیر این آمار و تمرکز بر جزئیات آن از منظرهای گوناگون، نتایج مختلفی به دست میدهد که موضوع بحث ما نیست و مجالی فراختر میطلبد.
همه مردم میتوانند از کتابخانهها استفاده کنند
رضاقلیزاده در پاسخ به این سوال که عمدتا مراجعه کنندگان به کتابخانهها از چه گروه سنی تشکیل شدهاند، گفت: پسوند «عمومی» برای کتابخانهها نشاندهنده این است که همه اقشار و طبقات اجتماعی به کتابخانهها مراجعه میکنند و ما محدودیتی در این زمینه نداریم.
از نوسوادان تا دارندگان مدرک دکتری (PH.D)، از کودکان تا میانسالان و بازنشستگان، از دانشآموزان و دانشجویان تا صاحبان مشاغل آزاد و کارگران، از ورزشکاران تا اقشار آسیبپذیر و معلول نظیر نابینایان و ناشنوایان که ما برای آنها بخشها، منابع و امکانات ویژهای ایجاد کردهایم، همه و همه عضو فعال کتابخانههای عمومی هستند.
مدیرکل کتابخانههای استان اردبیل تصریح کرد: البته نباید حضور پررنگ سه گروه «کودک»، «دانشآموز» و «دانشجو» را نادیده گرفت. اغلب اعضای ما چه برای استفاده از سالنهای مطالعه و اتاقهای مطالعه انفرادی و چه برای دریافت منابع مکتوب و دیجیتالی از میان این سه قشر هستند.
باید توجه ویژهای به کتابخوانی بخش کودک و نوجوان داشته باشیم
رضاقلیزاده از اجرایی شدن برنامههای متنوع برای قشر کودک و نوجوان خبر داد و عنوان کرد: اینکه بخش ویژهای برای گروه سنی کودک و نوجوان در کتابخانههای عمومی ایجاد شده، هم نشان از مراجعه بیشتر این قشر دارد و هم حاکی از توجه و تمرکز کتابخانههای عمومی برای آیندهسازی و برنامهریزی بلندمدت برای ساختن نسلی کتابخوان است.
وی بیان کرد: برنامههایی که در بخشهای کودک برای اعضا اجرا میشود، در پرورش صحیح شخصیت کودکان، عادت دادن آنها به مطالعه و همچنین در تکوین و تقویت باورهای مبتنی بر فرهنگ اسلامی- ایرانی نقش اساسی دارد.
مدیرکل کتابخانههای استان اردبیل اظهار کرد: برگزاری دورههای آموزشی متنوع در رشتههای هنری و ادبی ضمن حرفهآموزی و استعدادپروری، به تقویت روحیه مطالعه و پژوهش آنها نیز کمک میکند. اگر بخواهم در یک کلام بگویم، کتابخانههای عمومی بیشتر توان خود را مصروف گروه سنی کودک و نوجوان میکند چون همه پیمایشها و پژوهشها بر این دلالت دارد که مطالعه، امری نیازمند تمرین و ممارست است و مناسبترین سن برای نهادینهکردن عادات و خصایل نیکو دوره کودکی و نوجوانی است.
رضاقلیزاده اذعان داشت: ما میخواهیم نسل فردا، خلأها و کمبودهای نسلهای گذشته را در امر سواد عمومی ، حقوق و آداب شهروندی، همدلی با فرهنگ اسلامی- ایرانی و ... نداشته باشد. بنابراین ضروری است تا آنها را در گام نخست به مطالعه کتاب عادت دهیم و در گامهای بعدی سیر مطالعاتی آنها را در بسترهای مهم و اصولی هدایت کنیم.
کتابخانهها از نظر سختافزاری نیازمند اختصاص اعتبار است
وی افزود: بهبود شرایط کتابخانهها از نظر سختافزاری نیازمند اختصاص اعتبار است. با افزایش اعتبارات، ما فضای مطالعاتی، منابع بهروز و مورد نیاز، امکانات کتابخانههای و... را تأمین کرده و بویژه در مناطق کمبرخوردار توسعه خواهیم داد.
مدیرکل کتابخانههای استان اردبیل اضافه کرد: در کنار این نباید از وجه نرمافزاری غفلت کرد. آموزش مستمر کتابداران، جذب و پرورش نیروهای کارآمد، هدایت سرمایه انسانی در مسیر اهداف تعیینشده و... امری است که نیازمند برنامهریزیهای کوتاه، میان و بلندمدت است.
رضاقلیزاده گفت: یکی از اهدافی که در توسعه کتابخانههای عمومی بدان توجه میشود، در دسترس بودن کتاب برای کلیه شهروندان است. گاهی برای تحقق این امر، لازم است در روستاها به ساخت کتابخانه مبادرت کنیم و گاهی میتوان با کتابخانه سیار و در سالهای اخیر ایجاد «پیشخوان خدمات کتابخانههای» به این هدف دست یافت.
هوشمندسازی کتابخوانی مفید است یا مضر؟
وی استفاده از کتابهای مجازی را اقدامی مثبت برای آموزش دانست و گفت: به موازات پررنگ شدن نقش تکنولوژی و تجهیزات رایانههای و امکانات دیجیتالی در دهه گذشته، استقبال از انواع جدید کتابها و مقالات و منابع اطلاعاتی نظیر صوتی و پیدیاف و مطالعه آنلاین و نرمافزاری و... افزایش پیدا کرده است.
مدیرکل کتابخانههای استان اردبیل بیان کرد: باید اعتراف کرد که در بسیاری موارد، این اشکال جدید امکان مطالعه را تسهیل کردهاند و از این منظر ارزشمند هستند، اما باید توجه داشت که در سراسر دنیا رسالت اصلی کتابخانههای عمومی جمعآوری، طبقهبندی و حفاظت از میراث مکتوب است.
رضاقلیزاده تصریح کرد: نسخههای متفاوت میراث مکتوب، دستاورد علوم جدید است اما هرگز جایگزین نسخه اورجینال آن نیست. حداقل اینکه هنوز برای عبور از نسخه مکتوب و واگذاری همه چیز به جانشینهای دیجیتالی، نه ضرورتی وجود دارد، نه امکانی و نه حتی ذائقه عموم مردم موافق آن است.
تاثیرگذاری قشر جوان و نوجوان در ترویج فرهنگ کتابخوانی من را مجاب کرد تا گفتوگویی نیز با یکی از جوانان دوستدار کتاب و کتابخوانی داشته باشم.
عدم جذابیت کتابها یکی از عوامل کاهش کتابخوانی
امین داداشپور، دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه محقق اردبیلی و عضو فعالِ کتابخانه مرکزی اردبیل، کمرنگ شدن کمیّت مطالعه در بین همسن و سالان خود را نبود اشتیاق کافی و کمبود جذابیت کتاب نسبت به رسانههای نوین دانست و گفت: ظهور تلفن همراه و متعاقبا پدیدار شدن رسانههای نوین مثل اینستاگرام و تلگرام تا حد بسیاری بر روحیات و روابط جوان و نوجوان تاثیر گذاشته و به نوعی سبک زندگی همه ما را دگرگون ساخته است.
وی افزود: جوانِ امروزی ترجیح میدهد به جای چند دقیقه مطالعه روزانه کتاب، وقت خود را در اینستاگرام صرف کند و مطالب دسته بندی نشده را پسند کند. فضای مجازی علاوه بر بیحوصله کردن قشر جوان و نوجوان، لذت مطالعه را نیز از ما گرفته است.
دغدغههای مالی و نبود مشوّق عوامل بازدارنده مطالعه است
دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی نقش معلمان و اساتید مدارس و دانشگاهها را در سوق دادن نوجوان و جوان امروزی به مسیر کتابخوانی را موثر دانست و عنوان کرد: سیستم تدریس اشتباه و سخت گیریهای بیش از اندازه در مدارس و پس از آن، ظهور یک جامعه بزرگ به نام دانشگاه که بیشتر هدف را کسب نمره قرار داده تا ارتقای سطح آموزش، از دلایل مهمی است که ممکن است نسل امروزی را از مطالعه غیردرسی دور سازد.
داداشپور ادامه داد: نوجوان و جوان امروزی با تعمیم سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه به خوانش کتابهای عمومی و غیردرسی، نوعی بیگانگی نسبت به مطالعه در ذهن خود به وجود میآورد و این خود سرآغاز دور شدن از خردمندی است. در این بین اما نقش معلمان و اساتید در رویکردی مثبت بر خلاف سیستم آموزشی اشتباه، بسیار مهم است. آنها باید با تدبیر و درایت خاص خود میل و علاقه به مطالعه را در جوان ایرانی زنده نگه داشته و کتابخوانی را عنصری مثبت برای موفقیت در مراحل زندگی تعریف کنند.
وی افزود: مورد مهم دیگر در کمرنگ شدن کتابخوانی، مشکلات مالی و دغدغههای اقتصادی است. فکر و خیال بیش از اندازه به ساختن آیندهای رویایی توسط جوان ایرانی، بخش اعظمی از ذهن او را درگیر کرده و فرصت تمرکز روی مطالعه را از او سلب میکند. جوان ایرانی و علاقهمند به کتابخوانی، زمانی که عزم رفتن به کتابخانه میکند، با سیل عظیمی از انتقادات دوستان و همکلاسیهایش مواجه میشود، این عده سعادت را در کسب ثروت میدانند و ممکن است با طرز فکر اشتباه خود، یک عاشق واقعی کتاب را از مسیر مثبتی که در پیش گرفته دور سازند. تاثیر دوستان و افرادی که با آنها مراوده میکنیم نیز در شدت این تصمیمگیری بیتاثیر نخواهد بود.
در گفتوگوی دیگری که با یکی از دانشآموزان دبیرستانی داشتهام، نتایج مشابهی به دست آوردم. محمدحسین بابانژاد، دانشآموز مقطع دبیرستان، نبود انگیزه و شوق مطالعه را دلیل اصلی دور بودن خود و همکلاسیهایش از کتاب دانسته و میگوید: فشار اجتماعی و وضعیت اقتصادی خانوادهها، تمرکز کافی را از ما گرفته و مشکلات متعددی به وجود آورده است.
وی افزود: ظهور شبکههای اجتماعی هم یکی از عوامل دورافتادگی ما از کتاب است ولی نمیتواند عامل اصلی دور بودن از کتاب و مطالعه باشد.
مطالعه باید در بطن فرهنگ ما گنجانده شود
پس از گفتوگو با چند تن از جوانان و شنیدن درد و دلهایشان از جدا افتادگی با یار دیرین، ریشه مشکل را این بار از شخصی مجرب جویا شدم.
نادر صمیمی، مدرس دانشگاه محقق اردبیلی، مشکل کمبود سرانه مطالعه در استان و خصوصا در کشور را ریشه در فرهنگ ما دانسته و میگوید: همانگونه که نان و غلات به عنوان اصلیترین منابع غذایی ایرانیان به شمار میروند، کتاب و مطالعه نیز باید جایگاه رفیعی در فرهنگ ما داشته و جزو نیازهای اساسی ما محسوب شود. از این رو دولت موظف است همانطور که به نیاز اساسی نان و غلات سوبسید میدهد، هزینه کاغذ، چاپ و انتشار کتاب را نیز مشمول یارانه کند تا قیمت بالای کتاب، باعث فراری شدن علاقهمندان از کتاب نشود.
وی افزود: اردبیل به عنوان یکی از کم توسعه یافتهترین استانهای ایران، به دلیل جبر جغرافیایی یا خلق و خوی مردمانش، کمتر اهمیتی به مطالعه و علمآموزی داده و این مهم، ریشه در فرهنگ و سبک زندگی ما دارد.
این استاد دانشگاه گفت: با یک نگاه اجمالی به کشورهای اروپایی، متوجه کمترین تلاشهای ممکن برای گسترش سرانه مطالعه در کشور خود میشویم. کوچکترین مثال برای تشویق به مطالعه در اکثر کشورهای اروپایی، قرار دادن کتابخانههایی در درون واگن های مترو است. مسافران مترو در حدود چند دقیقهای که روی صندلی نشستهاند؛ کتابهایی برگزیده و تا رسیدن به مقصد مطالعه میکنند. این یک حرکت نمادین برای گنجاندن فرهنگ مطالعه در بطن جامعه است. اتفاقی که به ندرت در کشور ما و به خصوص در استانهایی مانند اردبیل رخ میدهد.
به گزارش خبرگزاری فارس، مطالعه عنصر حیاتی و یکی از اصلیترین منابع سازنده زیرساخت یک ملت به شمار میرود. وضع موجود و نگرانیهایی که به وجود آمده، زنگ خطری جدی برای نسل آینده به شمار میرود.
آیندهسازان کشور امروزه بیش از هر زمان دیگری از کتاب و مطالعه دور مانده و این موضوع میتواند عواقب جبران ناپذیری به بار آورد. امیدواریم با تلاش مسئولین و همّت معلمان و خانوادهها، کودک، جوان و نوجوان دوباره به آغوش کتاب بازگردند و مانند سالهای نه چندان دور، کتابخوانی به یکی از علاقهمندیهای این قشر پرشور به شمار رود.
پایان پیام/3727/
منبع: فارس
کلیدواژه: کتاب و کتابخوانی کتاب خواندن سرانه مطالعه مدیرکل کتابخانه های استان اردبیل سرانه مطالعه کودک و نوجوان جوان و نوجوان مطالعه در بین میزان مطالعه دهه گذشته کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۵۹۰۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت مرحوم آیتالله نجفی تهرانی از زندگی اش
پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.
پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزههای علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفتوگویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:
لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟
من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس میرفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از اینکه من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی داییها، عمهها و خالههای من فرزندان متجدد داشتند و علاقهمند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت میکردند از اینکه من روحانی شوم، اما من علیرغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.
تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟
تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیتالله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.
درباره تحصیلاتتان بگویید.
من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیتالله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رسالهای که در قم از آیتالله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر میآید ممد حیات است و چون فرو میرود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»
بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد
کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.
من در دوران کودکی به مکتبخانه هم رفتهام. مکتبخانه زندان داشت و هر کس که شلوغ میکرد را آنجا حبس میکردند. استاد یک تَرْکهی بزرگی داشت، شاگردان را با آن میترساند و ما باید سکوت میکردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه میشد به سر زبان ما یک مُهر میزد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، میگفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک میشود و من شما را در زندان مکتبخانه حبس میکنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتبخانه رفتم، استاد تَرْکه را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتبخانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطرهانگیز است؛ من در گوشهای کز کردم، نشستم و میدیدم که موشها میرفتند و میآمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!
منظور اینکه ما مکتبخانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل میکردم. سابق مسئله میدادند و میگفتند مسالهها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان میخواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات میخواندم استاد میگفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ میکردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ میکردم.
منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره میکردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا میآمد و تدریس میکرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز میخواند و اینجا هم تدریس میکرد به همین دلیل بسیاری از آقایان میآمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده میکردند.
خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس میکردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس میکرد و آقای مطهری اسفار را تدریس میکرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط میشود که پایگاه ایشان بود.
مرحوم آیتالله بروجردی، آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیتالله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که همدوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.
چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟
من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیتالله العظمی شد.
کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمیگفت بلکه سطح تدریس میکرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم میگفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجرهها تدریس میکرد. خیلیها به درس آقای فاضل میآمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت میکردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستانها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خواندهاند.
آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.
در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس میگفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف میزد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.
در قم تدریس هم میکردید؟
بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع میآمدند و در درس من شرکت میکردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.
درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.
ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشتهای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازهای دادند و نامهای به تهرانیها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومهای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علیپناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.
در تهران چه فعالیتهایی داشتید؟
در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دورهی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آنها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.
ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبههها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.
من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت میکنند.
ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام میکنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیتالله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیامهای بزرگان و نوشتههای مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستانها از طریق اینترنت به من مراجعه میکنند و از من اجازه امور روایی میخواهند و من اجازه امور روایی به آنها میدهم.
وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.
درباره تألیفاتتان بگویید.
در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتابها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.
من هنوز کتابهایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده میکنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آنها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتابها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.
قضیه هدیه کتابهای خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.
من از کودکی به کتاب بسیار علاقهمند بودم و از اول عمر کتابهای فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما ۵۰۰ جلد کتابهای رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتابهای کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آنها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا میرفتم و مطالعه میکردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقامالملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گرانقیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرشهای شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه میرسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیتالله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بستهبندی و ارسال کتابها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.
از جمله کتابهایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی از کتابها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتابهای زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتابهای پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهاییها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوشخط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.
ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتابهای ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتابها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیتالله بروجردی و کتابخانه آیتالله گلپایگانی، کتابهایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.